جمعه ۲۷ مهر ۱۴۰۳ , 18 Oct 2024
این روزها گویا همه از سراسر دنیا پا سفت کرده اند به جنگ با امید.
روز داروسازان مبارک
فانا، از آنها که از آن سوی دنیا دندان نشان می دهند تا اینها که برای اعلام برائت خودشان هرروز عددی بزرگتر از فساد دوستان سابقشان برملا می کنند تا دیگرانی که نانشان را با آب گل آلود قاتق می کنند.  از این میان گویا هیچ کس دلی ندارد که به حال مردمی بسوزد که در ایران ما فقط یک درخواست دارند: زندگی

هیچ کس را دغدغه ی این نیست که جوانانی هنوز داریم که باید دل ببندند در آینده ای که ما بی محابا سیاهش می کنیم.

هیچ کس نگران نیست که امید در دلهای مردمانمان می میرد به بهای افروختن آتش خشمی که شاید هرگز الو نگیرد و اگر بگیرد نیز خانمان خواهد سوخت.

امروز روز ماست. روز داروسازان. وقتی خواستم بنویسم مرور کردم که برای چه کسانی باید بنویسم. برای این جماعت از هم پراکنده و بی صنف؟ برای جماعتی که بسیار کم خودش را دوست می دارد؟ برای آنها که باید بذر امید بکارند اما بغض و سوداگری امانشان گرفته؟ یا برای آن جماعت بیشترمان که بی صدا و بی ادعا دوره می کنند شب را و روز را، هنوز را؟

می نویسم روزت مبارک برای تو همکار موسس من که تخصصی ترین خدمات را با کمترین امکانات و توقع ارائه می کنی و هرروز انتظار می کشی که تعذیرات یا دارایی یا بازرسان ویژه پایی بر گلوی نحیف تجارتت بگذارند. هر لحظه انتظار می کشی که دردمندی از در بیاید و تاوان غم عالمش را بر سرت هوار کند و ناراضی برود. ثباتی بر قوانین حاکم بر اقتصاد تو نیست و تو موظفی که فارغ از اوج گرفتن تورم با همان اعداد سالهای گذشته لبخند بزنی و دردی بنشانی و ناسزایی بشنوی و ….. روزت مبارک همکار من و  از یاد مبر که حضور سپید تو پشت شیشه های داروخانه بذر امیدی است حتی در دلهای رهگذرانی که بی اعتنا رد می شوند.

می نویسم برای تو همکار ضنعتی من. تو که در این سالهای اخیر کمرت زیر بار کمبود نقدینگی شکسته و بی محابا قامتت را قیم کردی تا مبادا قامت عزیز صنعتمان زیر بار این همه جفا خم شود. تو که باید لبخند بزنی تا آفتاب در کارخانه های داروسازی طلوع کند و هزاران کارگر و کارمند مشغول در ضنعت داروسازی بدانند که هنوز داروسازان هستند و ایستاده اند تا با چشم های نگرانشان دانه دانه امید را روی تسمه نقاله ها بدرقه کنند. روزت مبارک همکار من و به یاد داشته باش که شاید هیچکس نداند اما آن لحظه که داروی ارزان ما عرق شرم را از پیشانی پدری پاک می کند بی شک آن بالاها کسی به روی رازیِ ما لبخند می زند که فرزندان خلفی دارد.

می نویسم برای تو استاد عزیز که درد را خوب می دانی اما باید امید را میان تمام آن فرمول های پیچیده و ترکیب های سخت آهسته و بی درد به روح جوان و مشتاق دانشجویانت تزریق کنی. هرروز نگران آینده شان باشی و از یک طرف بجنگی و از سوی دیگر لبخند بزنی. روزت مبارک. روز تو که بر صندلی امثال عباس شفیعی نشسته ای که هرروز و هر لحظه یاد داد: انسان باشیم.

اما بیش از همه روزت مبارک همکار آینده ی من. تو که نخبه ی دورانی بی هیچ شک و تردید چرا که لیاقت صندلی های دانشکده داروسازی نصیبت شده. با تو هستم جوان. هیچ کشاورزی از زمینی که دلش را در آن نکاشته باشد چیزی درو نخواهد کرد. دل ببند به خانه ای که مال توست تا آینده را درو کنی و آفتاب شود. تنها تلاش و عشق است که عزت ما را بر خواهد گرداند و گرد این فساد فراگیر را خواهد زدود. باید خانه تکانی کرد تا بوی عید بیاید و تو هستی که باید حذر کنی از این منافع گندآلود و برای حقی که از آن توست بجنگی. امید بذر هویت ماست فرزندم. این قامت ناامید را هرجای دنیا ببریم بازهم آسمان همین رنگ است چون امید را فقط در خانه ی مادری دفن می کنند و فقط در خانه ی مادری می توان میوه های امید را درو کرد.

روز داروساز بدون یاد سوداگران دارو صفایی ندارد. روزمان را به یاد داشته باش که نام دارو و حساسیتش و یارانه اش و ارز ارزانترش برایت کرور کرور ثروت ساخت، روزمان مبارک و بدان که می دانیم تابوی داروی ایرانی ارزان که تو ساختی اقتصاد داروخانه و صنعتمان را فلج کرده و تو بر طبل بی کیفیتی داروی ایرانی هرروز سخت تر کوبیدی تا ثبت سفارش هایت زودتر تایید شوند و دلارهای نفتی ما مبادا به داخل مرزها برگردد. روزمان مبارک اما بدان که بی شک و به زودی این باتلاق فساد را خواهیم خشکاند و پاک می کنیم چهره ی داروسازیمان را از جای سیلی های ناداروسازان.

هرچقدر خواستم متنی مبارک باد بنویسم بغض این روزها امانم نداد. اما این بغض را با امیدی بی پایان در هم می آمیزیم و پاک می کنیم چهره ی مردممان به سر زلف ز اشک

ورنه این سیل دمادم ببرد بنیانمان


هاله حامدی فر
مدیر عامل شرکت سیناژن
منبع : سایت هاله حامدی فر
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی


آخرین عناوین
شرکت های برگزیده